متن و ترجمه آهنگ The Windmills of Your Mind از José Feliciano : سومین ترک از آلبوم 10 to 23 که سال 1969 منتشر شد، البته ترک اصلی متعلق به Noel Harrison هست و در سال 1968 منتشر شده.
سلام بدونیمی های عزیز امیدوارم حال و احوالتون خوب باشه، امروز متن و ترجمه آهنگ The Windmills of Your Mind رو براتون آماده کردم. این ترک رو تا به حال چندین نفر بازخوانی کردن، بخوام معروف ترینشون رو بگم آقای Sting هستن.
من نسخه های مختلفش رو گوش دادم خدایی José Feliciano خیلی قشنگ اجراش کرده و به نظر من دلنشین تر هست. لیریک و ملودی The Windmills of Your Mind فوق العادس من متاسفانه خیلی هول هولکی ترجمش کردم و سعی کردم تا جایی که میتونم توضیح بدم چه اتفاقی داره میفته ولی دوست داشتم بیشتر روش کار کنم.

دنیایی که The Windmills of Your Mind توش اتفاق میافته در واقع ذهن راوی هست و پی در پی مثال هایی از تناقض و دنیای سورئال آورده میشه طوری که براتون سوال میشه داره درباره چی صحبت میکنه؟
بعد از اینکه عمق ذهن و اینکه چه چیزهایی توی اون میتونه اتفاق بیفته رو نشونتون میده تاره اواخر آهنگ برای شنونده روشن میشه که ای دل غافل این همه درگیری ذهنی برای یک اتفاق یا جدایی تلخ هست. خلاصه که شما هم اگر عاشق و دلشکسته باشی میتونی به سادگی The Windmills of Your Mind رو درک کنی و دلت باز برا خودت کباب بشه.
بسیار خب دیگه بریم سراغ متن و ترجمه آهنگ The Windmills of Your Mind امیدوارم خوشتون بیاد و طبق معمول کامنت برامون بزارید.
کانال تلگرام و پیج اینستاگراممون رو هم دنبال کنید حتما:
متن و ترجمه آهنگ The Windmills of Your Mind :
The Windmills of Your Mind :
[Verse 1]
Round like a circle in a spiral, like a wheel within a wheel
Never ending or beginning on an ever-spinning reel
Like a snowball down a mountain or a carnival balloon
Like a carousel that’s turning, running rings around the moon
Like a clock whose hands are sweeping past the minutes of its face
And the world is like an apple whirling silently in space
Like the circles that you find
In the windmills of your mind
گرد مثل دایره ای در مارپیچ، مثل چرخی درون چرخ دیگه
بی پایان یا بی آغاز روی قرقره ای در حال گردش
مثل گوله برفی که از کوه پایین میاد یا بادکنک کارناوال
مثل چرخ و فلکی که میچرخه، دور ماه حلقه میزنه
مانند ساعتی که عقربههاش دقایق صفحش رو جارو میکنن
و دنیا مثل سیبیه که بی صدا در فضا میچرخه
مثل دایره هایی که
در آسیاب بادی ذهنت پیدا کردی
( در قسمت اول با کلی مثال یا تشبیه میاد درباره بی پایان یا بی آغاز بودن صحبت میکنه و شنونده به این فکر فرو میره که درباره چی داره صحبت میشه اما در پایان و با توجه به مثال ها متوجه میشیم صحبت از تناقض موجود در ذهن انسان هست قدرتی که به ذهن این امکان رو میده هر چیزی رو داخل خودش ممکن کنه. حتی توی مثال هاش قانون نیوتن رو هم تبدیل به یک تناقض میکنه. )
[Verse 2]
Like a tunnel that you follow to a tunnel of its own
Down a hollow to a cavern where the sun has never shone
Like a door that keeps revolving in a half-forgotten dream
Like the ripples from a pebble someone tosses in a stream
Like a clock whose hands are sweeping past the minutes of its face
And the world is like an apple whirling silently in space
Like the circles that you find
In the windmills of your mind
مثل تونلی که دنبالش میکنی و به یه تونل از اون میرسی
در اعماق گودالی به غاری که هرگز خورشیدی به اون نتابیده
مثل دری که در یک رویای نیمه فراموش شده دائم میچرخه
مثل موج های سنگ ریزه ای که کسی به داخل جوی آب انداخته
مانند ساعتی که عقربههاش دقایق صفحش رو جارو میکنن
و دنیا مثل سیبیه که بی صدا در فضا میچرخه
مثل دایره هایی که
در آسیاب بادی ذهنت پیدا کردی
( قسمت اول یه جورایی به خطای دید اشاره داره تصاویری که چشمها رو فریب میدن و ادراک رو مختل میکنن، بخوام براتون مثال بزنم مثلا عکسایی که ثابت هستن و لی یه مدلیه انگار دارن حرکت میکنن. کل آهنگ درباره پی بردن به عمق ذهن انسان هست و اینکه ذهن قدرتش رو داره چه چیزهایی رو ممکن بکنه. )
[Bridge]
Keys that jingle in your pocket, words that jangle in your head
Why did summer go so quickly? Was it something that you said?
Lovers walk along a shore, leave their footprints in the sand
Is the sound of distant drumming just the fingers of your hand?
Pictures hanging in a hallway and the fragment of a song
Half-remembered names and faces but to whom do they belong?
When you knew that it was over you were suddenly aware
That the autumn leaves were turning to the color of her hair
کلیدهایی که توی جیبت جیرینگ جیرینگ میکنن، کلماتی که در سرت زمزمه میکنن
چرا تابستون اینقدر سریع گذشت؟ این چیزی بود که گفتی؟
عاشقا در امتداد ساحل قدم میزنن، رد پاشونو توی شن ها جا میزارن
صدای طبل زدن در دور دست فقط صدای انگشتان دست توست؟
عکس هایی که در راهرو آویزون هستن و تکه ای از یک آهنگ
اسم ها و چهره هایی که نصفه به یاد مونده اما متعلق به کیا هستن؟
وقتی میفهمی تموم شده ناگهان متوجه میشی که
برگ های پائیز به رنگ موهاش دراومده
( کلیدها و کلمات هر دو میتونن برای گشودن رازها استفاده بشن، برای کلید از jingle استفاده شده اما برای کلمات از jangle که خب اولی صدا داره دومی زمزمه یا حدیث نفس هست. قسمت غم انگیز داستان از اینجا شروع میشه راوی با خودش میگه تابستون چرا انقد زود گذشت؟ بعد یه تصویر بهمون میده از یک زوج که رد پاشون روی شن های ساحل مونده و متوجه میشیم در عمق افکارش داره به یک رابطه با پایان غم انگیز فکر میکنه. قدم زدن کنار ساحل بهمون میگه این زوج رابطشون زیباس اما زد پای روی شن گذرا بودن رابطه رو نشون میده. راوی همینطوری که توی فکره داره انگشتشو روی یه سطحی میکوبه اما اینقدر غرق شده فکر میکنه یه صدا از دور میاد. دو خط بعدی که میاد درباره تصاویر و اسم ها و چهره ها صحبت میکنه در واقع خاطرات و آنچه گذشته رابطس و شمایی که شنونده ای میتونه حس خودت رو در جای خالی قرار بدی. در پایان به خودش میاد میبینه تابستون تمام شده با همه خاطرات خوبش، دختری که دوستش داشته رفته و رنگ برگ های پائیز علاوه بر اینکه یادش میاره تابستون تموم شده دختره رو هم تداعی میکنه. اما این خاطرات چون هی توی ذهنش میچرخن کم کم دارن محو میشن. )
[Outro]
Round like a circle in a spiral, a wheel within a wheel
Never ending nor beginning on an ever-spinning reel
As the images unwind
Like the circles that you find
In the windmills of your mind
In the windmills of your mind
In the windmills of your mind
گرد مثل دایره ای در مارپیچ، مثل چرخی درون چرخ دیگه
بی پایان یا بی آغاز روی قرقره ای در حال گردش
همچنان که تصاویر باز میشن
مثل دایره هایی که
در آسیاب بادی ذهنت پیدا کردی
در آسیاب بادی ذهنت
در آسیاب بادی ذهنت
از دست ندید: